عاشقی دل سوخته

عاشقی دل سوخته

عاشقی دل سوخته

عاشقی دل سوخته

همیشه به تو عشق ورزیده ام..

همیشه به تو عشق ورزیده ام...

 

 

از آن هنگام که زمان آغازیدن گرفت

 

از آن هنگام که باران باریدن گرفت

 

از آن هنگام که درد عشق تو را احساس کردم

 

بسیار شاد بودم

 

و ما از اشتیاق هم ترسیده بودیم

 

من همیشه به تو عشق ورزیده ام

 

هیچ کس دیگری در میان نبود

 

تو را شناختم پیش از آنکه خود را بشناسم

 

آه ! عزیز من ! من همیشه به تو عشق ورزیده ام

 

تو بسیار نزدیک ، برای آسایش من بودی

 

بسیار دور از دسترس بودی

 

به دور دست گام بر می داشتی

 

باید تو را نگاه می داشتم

 

می توانستی بمانی تا به تو بگویم !

 

من همیشه دوستت دارم

 

و هنگامی که تو مرا صدا می کنی ، این مرا به گریه می اندازد

 

ما هرگز زمان را برای « تو و من » نساختیم

 

اگر من همه آنها را دوباره زنده کنم

 

من هرگز نمی گذاشتم که پایان یابد ، من هنوز با تو بودم

 

آه خدا ، من تو را از دست دادم

 

با وجود اینکه ما راه های جداگانه ای را می رویم

 

هرگز دیدن رویا ، درباره تو را پایان نمی دهم

 

من همیشه به تو عشق ورزیده ام .

 

 


عشق تو را درسینه دارم
وحشتی از مردن ندارم
تا عشق تو را درسینه دارم
زندگیم را به پایت می گذارم
تا عشق تو را درسینه دارم
عاشقانه دوستت می دارم

ای امید قلب شکسته ام...

ای امید قلب شکسته ام به انتظار تو نشسته ام . به انتظار تو بی وفا تو  که مرا دیوانه ات  را از یاد برده ای .

 

از یاد برده ای که دختری دور از تو قلبش به خاطر تو می تپد و جوانیش را باد پاییزی عشق بی وفا خزان می کند

 

و بر زمین می ریزد همیشه چشم به در هستم و در انتظار بازگشت . آری عزیزم در کلبه تنهائیم روی همه چیز را

 

غبار دوری از عشق ، غبار تنهایی و غبار غم فرا گرفنه . می دانم که روزی پیش من باز خواهی گشت اما آن

 

موقع لحظه ای است که همه تو را فراموش کرده اند . موقعی است که آن مه رویان به خاطر عاشق از پیش تو

 

رفته اند . موقعی که تو در دریای تنهایی شناوری می دانم که تو در آن موقع به من به عشق با وفایت  به دیوا نه

 

خود روی خواهی آورد . موقعی است که من خواهم دانست تو زورق هستی که جز من کسی روزق ران آن نیست .

 

در آن موقع که من آغوشم را باز خواهم کرد تا تو را در آن موقع است که من آغوشم را باز خواهم کرد تا تو

 

را عاشقانه به سینه بفشارم  به تو نشان دهم که چقدر دوستت دارم . موقعی که باد دل انگیز بهاری بوی

 

پیراهنت را به مشام من بر ساند خواهم فهمید که پیش من می آیی . ای پروانه شمع وجودم در آن لحظه من گرد و

 

غبار تنهایی و غم را پاک خواهم کرد در آن موقع  است که من کلبه ام را از غم عشق تکان خواهم  داد  که

 

ای دل  خود  را آماده آمدن معبود کن ... آری عزیزم بعد از خدا قسم که تو را می پرستم و دوستت دارم .

 

در انتظار بازگشت هستم تا گرمای وجود تو سرما و زمستان دلم را از بین ببرد تا تنها اگر برای لحظه ای هم

 

که شده تو را همیشه همراه  خوشبختی در آغوشم بگیرم .

در خواب .......................

در خواب کتاب گذشته ام را باز کردم و روزهای سپری شده عمرم را برگ برگ مرور
کردم . به هر روزی که نگاه می کردم، در کنارش دو جفت جای پا بود. یکی مال من
و یکی مال خدا. جلوتر می رفتم و روزهای سپری شده ام را می دیدم .خاطرات
خوب، خاطرات بد، زیبایی ها، لبخند ها، شیرینی ها، مصیبت ها،... همه و همه
را می دیدم.
اما دیدم در کنار بعضی برگ ها فقط یک جای پا است. نگاه کردم همه سخت ترین
روزهای زندگی ام بودند. روزهایی همراه با تلخی ها، ترس ها، درد ها،
بیچارگی ها.
با ناراحتی به خدا گفتم : روز اول تو به من قول دادی که هیچگاه مرا تنها
نمی گذاری هیچگاه مرا به حال خود رها نمی کنی و من با این اعتماد پذیرفتم که
زندگی کنم.
چگونه، چگونه در این سخت ترین روزهای زندگی مرا با رنج ها، مصیبت ها و
دردمندی ها تنها رها کنی؟ چگونه؟
خداوند مهربانانه مرا نگاه کرد لبخندی زد وگفت:فرزندم ! من به تو قول داده بودم که
همراهت خواهم بود.
در شب و روز،در تلخی و شادی،در گرفتاری و خوشبختی.
من به قول خود وفا کردم
هرگز تو را تنها نگذاشتم
هرگز تو را رها نکردم حتی برای لحظه ای
آن جای پا که در آن روزهای سخت می بینی،جای پای من است وقتی تو را
بدوش کشیده بودم !!!

به گل گفتم: عشق چیست؟ گفت......................

 

 

 

به گل گفتم: عشق چیست؟

 گفت: از من خوشگل تر پروانه است

 به پروانه گفتم عشق چیست ؟

گفت : از من زیبا تر شمع است

 به شمع گفتم : عشق چیست ؟

 گفت : از من سوزان تر عشق است

 به عشق گفتم : آخر تو چیستی ؟

 گفت نگاهی بیش نیستم!!

:::::www.sare.ir::::

نگاهت از من نگیر که با آن عالمی دارم.

 

چه زود گذشت.................

خیلی دوستت دارم خیلی زیاد

چه زود گذشت با هم بودن

                           چه زود گذشت .................