عاشقی دل سوخته

عاشقی دل سوخته

عاشقی دل سوخته

عاشقی دل سوخته

ای امید قلب شکسته ام...

ای امید قلب شکسته ام به انتظار تو نشسته ام . به انتظار تو بی وفا تو  که مرا دیوانه ات  را از یاد برده ای .

 

از یاد برده ای که دختری دور از تو قلبش به خاطر تو می تپد و جوانیش را باد پاییزی عشق بی وفا خزان می کند

 

و بر زمین می ریزد همیشه چشم به در هستم و در انتظار بازگشت . آری عزیزم در کلبه تنهائیم روی همه چیز را

 

غبار دوری از عشق ، غبار تنهایی و غبار غم فرا گرفنه . می دانم که روزی پیش من باز خواهی گشت اما آن

 

موقع لحظه ای است که همه تو را فراموش کرده اند . موقعی است که آن مه رویان به خاطر عاشق از پیش تو

 

رفته اند . موقعی که تو در دریای تنهایی شناوری می دانم که تو در آن موقع به من به عشق با وفایت  به دیوا نه

 

خود روی خواهی آورد . موقعی است که من خواهم دانست تو زورق هستی که جز من کسی روزق ران آن نیست .

 

در آن موقع که من آغوشم را باز خواهم کرد تا تو را در آن موقع است که من آغوشم را باز خواهم کرد تا تو

 

را عاشقانه به سینه بفشارم  به تو نشان دهم که چقدر دوستت دارم . موقعی که باد دل انگیز بهاری بوی

 

پیراهنت را به مشام من بر ساند خواهم فهمید که پیش من می آیی . ای پروانه شمع وجودم در آن لحظه من گرد و

 

غبار تنهایی و غم را پاک خواهم کرد در آن موقع  است که من کلبه ام را از غم عشق تکان خواهم  داد  که

 

ای دل  خود  را آماده آمدن معبود کن ... آری عزیزم بعد از خدا قسم که تو را می پرستم و دوستت دارم .

 

در انتظار بازگشت هستم تا گرمای وجود تو سرما و زمستان دلم را از بین ببرد تا تنها اگر برای لحظه ای هم

 

که شده تو را همیشه همراه  خوشبختی در آغوشم بگیرم .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد